نویسنده: دکتر محمد زمان رستمی *



 

غوری در چالش های پیش روی تولید و ارایه راه کارهایی برای عبور از آنها

این نوشتار به بررسی برخی چالش های پیش روی گسترش فرهنگ کار و افزایش تولید پرداخته است. در نوشتار، هم چنین، برخی راه کارها نیز جهت عبور از این مشکلات ارایه شده است. تأکید بر استعداد اندیشه علوی برای گسترش فرهنگ کار و توضیح برخی تنگناها در وضعیت فعلی ما نسبت به حوزه کار و تلاش، از منظری آسیب شناسانه، در این متن مورد توجه قرار گرفته است.
واژگان کلیدی: فرهنگ علوی، آموزش، کار، تولید، تصوف و...
پیرامون رهنمود مقام معظم رهبری در توجه دادن جامعه به حمایت از تولید، کار و سرمایه ملی، در دو زمینه می توان به مطالعه پرداخت:
نخست: چالش هایی که در حال حاضر ما در این حوزه داریم: در این بخش باید به توصیف وضعیت موجود روی آوریم.
دوم: حرکتی که، به صورت تدریجی، باید آغاز کنیم تا به اهداف و ایده آل های خود برسیم: در این بخش باید روش های رسیدن به اهداف را بررسی کنیم. روش هایی که، منطقاً باید تدریجی و کاربردی باشد؛ چه آن که روش های جهشی معمولاً به مقصد نمی رسند. ذیلا به این دو حوزه می پردازیم:

بخش نخست: چالش ها:

در این بخش برخی از چالش های پیش روی گسترش تولید و افزایش روی کرد به کار را توضیح می دهیم.

یکم؛ ذهنیت صوفیانه به مثابه چالشی در مقابل گسترش تولید

در بحث درباره ی چالش ها باید گفت که در صدر چالش ها، چالش فرهنگی مطرح می شود.
در طول تاریخ اسلام تفسیرهای متعددی از فرهنگ اسلامی شده است. برخی از این تفسیرها و تأویل ها منجربه عدم استفاده صحیح از اسلام و ابزارهای اسلامی شده است. یکی از سوء برداشت ها، که به صورت مکتب هم در آمده است، تصوف و دوری گزینی از جهان واقعی و زندگی همراه با کار و تلاش است. تصوف، متأسفانه، به لحاظ تاریخی در جامعه ما حاکم شد و اگر چه در عمل با آن مبارزه شد؛ اماتأثیر خود را برجای گذاشت. فرهنگ تصوف در نزد بخشی از جامعه هنوز نیز به صورت ناخودآگاه زنده است. این رویکردسبب شده است که برخی زهد و تقوا را درعدم رویکرد به مقوله مصرف قلمداد کنند. این اشتباه بزرگی است، زهد، در معنای اسلامی و علوی آن، به معنای "مصرف کمتر همراه با تولید بیشتر" است. در واقع مطابق اسلام تولیدو در آمد از مظاهر زهد است چنان که حضرت امیر (ع)، و بقیه یاران حضرت رسول (ص) و حتی انبیاء و اولیاء، مصرف کم اما تولید حداکثری داشتند.
تاریخ گویای آن است که تصوف و عرفان صوفیانه در جامعه اسلامی حاکم شد و، به تدریج، زهد را در معنای "مصرف کم" تفسیر کرد. طبعاً مصرف کم، نیاز به تولید کم دارد. این باعث شد که به لحاظ تاریخی جامعه کمتری به سمت تولید تمایل نشان دهد. این رویکرد به جد با فرهنگ علوی و فرهنگ اسلامی واقعی مغایر است.
تصوف، متأسفانه، به لحاظ تاریخی در جامعه ما حاکم شد و اگرچه در عمل با آن مبارزه شد؛ اما تأثیر خود را بر جای گذاشت. فرهنگ تصوف در نزد بخشی از جامعه هنوز نیز به صورت ناخودآگاه زنده است.

دوم؛ نظام آموزشی و بی رقبتی آن به حوزه تولید

یکی دیگر از چالش ها مسأله نظام آموزشی ما است. نکته بسیارمهم در نظام آموزشی ما فقدان ارتباط میان آموزش و کار و تولید است. نظام آموزشی ما افرادی را برای کار مولد تعلیم نمی دهد و آنچه افراد می آموزند آنها را برای کار و تولید و استفاده از سرمایه و نوآوری آماده نمی کند. از آنجا که خروجی نظام آموزش به کار منتهی نمی شود فرآیند آموزش خسته کننده شده است. به این ترتیب کسانی که تحت آموزش قرارمی گیرند دچار کسالت و خستگی می شوند. حاصل آن که سطح نشاط در مجموعه های آموزشی ما کاهش یافته است. واقعیت آن است که انسان، فقط با کار و تولید است که می تواند خستگی ناشی از آموزش را رفع کند و روحیه ی علمی موثری رابه عرصه ی تولید تزریق نماید. در فراغ رویکرد پر نشاط آموزشی آنچه حاکم شده است فرهنگ مدرک گرایی است.
تاریخ گویای آن است که تصوف و عرفان صوفیانه در جامعه اسلامی حاکم شد و، به تدریج، زهد را در معنای "مصرف کم" تفسیرکرد. طبعاً مصرف کم، نیاز به تولید کم دارد. این باعث شد که به لحاظ تاریخی جامعه کمتر به سمت تولید تمایل نشان دهد. این رویکرد به جد با فرهنگ علوی و فرهنگ اسلامی واقعی مغایراست.
نکته بسیار مهم فقدان ارتباط میان دانشگاه و کارخانه است. یعنی تجربه و عمل با مباحث نظری مرتبط نیستند. دانشگاه سمت و سوی خودش را دارد و کارخانه سمت و سوی دیگر دارد. در این فضا برای اساتید خیلی راحت تر است که به بسط مباحث نظری خود بپردازند تا آنکه به عرصه حساس صنعت ورود کنند.
هم چنین بسیاری از مقالات علمی و پژوهشی ما عمدتاً غیرکاربردی هستند و مشکلی را از مشکلات عرصه تولید برطرف نمی کنند. مقالات ISI برای کشور ما کمتر مثمرثمراست. بسیاری از مقالات علمی و پژوهشی و ISI را در داخل حتی مطالعه نمی کنند؛ چرا که کاربردی نیستند.
متأسفانه ما درجریان تولید مکتوبات علمی به سمت فرهنگ کلی گویی و کلی نویسی مایل شده ایم. کلی گویی هرگز مشکلات را حل نمی کند. به زبان دیگر به ایده آل ها پرداختن و شعارهای ایده آلی دادن مشکلات را حل نمی کنند. مشکلات تولیدی کشور، مشکلات کار، تولید و سرمایه باید به تدریج حل بشود و تکرار مکررات در پژوهش ها مسئله را حل نمی کند. ما نیاز به دقت های علمی موقعیت مدار و دقت های علمی کاربردی داریم. دقت های علمی کاربردی داریم. دقت هایی که از یک سوی علمی باشد و ازسوی دیگر کاربردی.
دین ما دین توجه به جهان عمل است؛ حتی قرائت قرآن وقتی ارزش کافی دارد که به عمل ختم شود و منتهی گردد. هم چنین پیروزی از ولایت ائمه (ع) با پذیرش عملی تحقق می یابد و صرف شناختن کافی نیست. به زبان دیگر صرف این که ما ائمه را می شناسیم کافی نیست و شناخت و دوستی مرحله ابتدایی است. ولایت، به معنای پیروی علمی، است و ولی به معنای نزدیک شدن است. ما به همان میزان که عملاً نزدیک می شویم ولایت را پذیرفته ایم.
در نظام آموزشی باید این تغییر رخ دهد که رویکرد ما به جهان عمل و واقعیت گردد و ذهنیت فعلی که خود را در مقولات نظری محدود می کند کناررود. به این ترتیب کارکرد یک تحقیق باید حل یک مشکل باشد نه پاسخگویی به دغدغه ای ذهنی و علمی.
نکته دیگر آن که نظام آموزشی ما، در سطوح خردسالی، کنجکاوی های علمی را برنمی انگیزد. در واقع بسیاری از علومی که در نظام آموزشی کودکان یاد می گیرند جنبه حفظی دارد و پس از اتمام سال تحصیلی فراموش می شود.

سوم: موانع اداری پیش روی گسترش تولید

چالش دیگر وجود موانع اداری در مقابل تولید کنندگان است. این موانع توان تولید کنندگان است. این موانع توان تولید کنندگان را می ستاند و نوعی خستگی را برایشان حاکم می کند. در چنین فضایی است که بسیاری از ورود به عرصه تولید طفره می روند و نقدینگی خود را به این عرصه وارد نمی کنند. این مسئله خود مشکلات عدیده ای را سبب می شود؛ چه آنکه نقدینگی انبوه و سرگردان در نهایت راهی به جز ورود به حوزه های غیر تولیدی، و عمدتاً دلالی، نمی یابد. این نقدینگی، که در صورت جریان یافتن به سمت تولید، می توانست ارایه دهنده فرصتی یگانه برای گسترش کار و اشتغال و کاهش فقر باشد در چنین فضایی خود به تهدید تبدیل می شود؛ چرا که به صورت انبوه و هیجانی، هربار، به بازاری ورود می کند و به این ترتیب توازن بازار را به هم می ریزد: یک زمان به سمت مسکن می رود و آثار تورمی را در این حوزه سبب می شود و زمانی به سمت ارزهای خارجی سرریز می کند و توازن مالی کشور را دستخوش بحران قرار می دهد و زمانی با ورود به بازار فلزات گران قیمت نظیر طلا گرانی لجام گسسته رادر این بازار سبب می شود. پر واضح است که چنین گردش ناصحیح سرمایه ای آثار تورمی ناخواستی و اذیت کننده را برجای می نهد. از سوی دیگر این تورم خود به مثابه مانعی بزرگ بر سر راه تولید قد علم می کند.

چهارم؛ بی تجربگی در تولید و فقدان نسبی انتقال تجربه منجر به تولید به کشور

تولید مهارت های خاص خود را می طلبد. ما در گذشته چنین سابقه ای نداشته ایم. بنابراین به انتقال تجربه در موضوع شیوه های تولید، مدیریت تولید، مدیریت کار و سرمایه و دیگر حوزه های مرتبط از دیگر کشورها نیاز داریم. این انتقال تجربه کمتراتفاق افتاده است. حتی، در برخی از مواقع، نسبت به پذیرش تجارب انتقال یافته هم نوعی مقاومت مشاهده می شود که علت آن عدم توجه جدی به عرصه تولید است. طبعاً با ورود مقام معظم رهبری به این حوزه زمینه برای تغییر ذهنیت های ناصحیح هم اکنون بیش از هر زمان دیگر فراهم آمده است. در این مقطع باید امیدوار باشیم که رویکرد به مقوله تولید ارتقاء یابد و کارآفرینی به مثابه یک ارزش معرفی شود.

پنجم؛ وجود فرهنگ تجمل گرایی و تشریفات

یکی دیگر از چالش ها پیش روی گسترش تولید فرهنگ تجمل زدگی و تجمل گرایی است. برخی از ما از یک سوی به تشریفات و تجملات خیلی بها می دهند و از سوی دیگر چندان دل به کار سازنده و مفید نمی سپارند. این روحیه سبب شده است که بسیاری از مردم به دلیل کیفیت برتر برخی از کالاهای خارجی ازابتیاع کالاهای داخلی دوری می گزینند. پر واضح است که ذیل چنین رویکردی تولید داخلی رشد نخواهد کرد.
در واقع، بسیاری از مواقع، ما توقعاتی فراتر از میزان بهره وری که خود ایجاد می کنیم داریم. به زبان دیگر افراد بسیار فراتر از اندازه ای که بهره وری دارند توقع دارند.

راه کارها

در این بخش به ارائه چند راهکار جهت توجه به مقوله تولید و گسترش آن ارائه می دهیم.

یکم: احیای فرهنگ علوی به جای فرهنگ صوفی مآب:

نخستین کار گسترش فرهنگ علوی به جای فرهنگ تصوف است. این به آن معنا است که باید، به جای تأکید بر ایده های صوفیانه که بعضاً رنگ و لعابی شبه عارفانه نیزبه خود گرفته اند به الگو برداری از حضرت امیر(ع) روی آوریم. واقعیت آن است که فاصله عرفانی حضرت با انسان های عادی تا آنجا است که با وجود این اسوه عرفان و ایمان و حضور این انسان کامل در اندیشه ما وجهی برای الگوبرداری از فرق صوفیه باقی نمی ماند. این بسیار درس آموز است که حضرت، در مدینه، حدود 120 چاه حفر نمودند. حتی حضرت زمانی که به جبر زمانه خانه نشین بودند به احیای زمین و کار کشاورزی اشتغال ورزیدند. حضرت امیر(ع) هزار برده را با درآمدی که ناشی از کار و تلاش شان بود و محصول دسترنج دستان مبارکشان بود آزاد کردند. ایشان معروف به ابوتراب بود؛ چرا که در بسیاری از مواقع خاک بر بدن مبارکشان نشسته بود که نشانگر کار و تلاش پیوسته حضرت است. این فرهنگ بسیار مقدس و ارزشمند است. این فرهنگ تلاش و کاراست؛ کافی است آن را با ذهنیت کارگریز بسیاری مقایسه کنیم که دستان خود را هیچ گاه به ادوات کار وابزار تلاش نمی زنند. ائمه (ع) نیزهمگی اهل کار بودند؛ ما در روایت داریم که بسیاری از کمالات فقط با کار شکل می گیرد؛ هم چنین بسیاری از گناهان تنها با کار آمرزیده می شود.
حاکم کردن نظام علوی به معنای نقدس بخشیدن به کار و تلاش است.

دوم؛ گسترش رویکرد عمل محور در نظام آموزشی

در بخش چالش ها به مشکلات نظام آموزشی اشاره شد. در اینجا باید اضافه کنیم که انجام برخی اصلاحات در نظام آموزشی به ایجاد تغییراتی در آن منجر می شود. تغییراتی که عبور از نظریه محوری به عمل محوری را در این نظام سبب می شود. طبعاً جهت نیل به این هدف باید راهکارهای آن مشخص گردد. در اینجا، از باب نمونه و ارایه پیشنهاد، به دو راهکار اشاره می کنیم:

1- هدایت پایان نامه ها به سمت مباحث عملی:

اگر هر یک از پایان نامه های مصوب در مقاطع تکمیلی، به صورت مشخص، به یک مشکل تولیدی توجه کند و همت خود را صرف آن مشکل نماید ما گامی به پیش در مسیر صحیح نهاده ایم.
واقعیت آن است که نظام دانشگاهی ما استعداد بسیار بالایی است؛ هم اکنون پایان نامه های بی شماری در کشور تألیف می شود. این استعداد باید به حوزه عمل و حل معضلات عینی کانالیزه گردد. متأسفانه هم اکنون اکثر پایان نامه ها نگاه این گونه ای ندارند و به کار حل مشکلات نمی آیند.

2- الزام دانشگاه ها به حل برخی از مشکلات تولیدی کشور:

اگر ما میان واحدهای بزرگ تولیدی و دانشگاه های مهم و اصلی ارتباطی ارگانیک برقرار کنیم و حل گروه منتخبی از معضلات تولیدی را، به صورت مشخص، به دانشگاه هایی مشخص، بر اساس قابلیت های هر یک، واگذاریم طبعاً گامی در مسیر ایجاد ارتباط میان علم و صنعت برداشته ایم.

سوم؛ ایجاد انگیزه در کارگران

یکی دیگر از راه کارها جهت گسترش فرهنگ کار و افزایش سطح تولید ایجاد انگیزه در نیروی کار و کارگران است. جهت انجام این مهم می توان گروهی از پیشنهادها را ارائه داد. در اینجا، از باب نمونه، به راهکار پرداخت بخشی از مزد کارگران در قالب سهام واحد تولیدی اشاره می کنیم. طبعاً وقتی که کارگران خود رادر کارخانه شریک بیابند و جایگاه خویش را مزدبگیران صرف نبینند، تلاش و همت شان افزون می گردد. چرا که در این وضعیت به صورت جدی تر و مؤثرتری از نتایج تلاش خود بهره مند می شوند و در صورت بهبود شرایط تولید سود بیش تری نصیب شان می گردد.

نکات پایانی

ما باید تلاشی همه گیر و فراگیر را به سمت گسترش تولید شکل دهیم. این تلاش لازم است که فراتر از محدوده ای مشخص به عرصه های مختلف کشیده شود. به زبان دیگر لازم است تا رویکرد به تولید در همه کشور اولویت یابد و بخشی از فرهنگ عمومی و سبک زندگی ما گردد.
اکنون، متأسفانه، هنگام اندیشیدن به گسترش تولید اذهان برخی از ما صرفاً متوجه قشر کارگران می شود.
گویا همگان از کارگران توقع دارند تا مشکلات ما را در حوزه کار حل کنند. واقعیت آن است که اگر در میان ما گروهی به دلیل رویکرد مؤثر به کار شایسته تحسین باشند همین کارگران زحمت کش کشور هستند.
ما نیازبه آن داریم که فراتر از نگاه های ساده سازانه به مقوله کار و عدم وجود فرهنگ کار را در سطوح مختلف جامعه واکاوی کنیم و با الگو قراردادن اندیشه علوی به گسترش کار و تلاش در کشور و افزایش جدی تولید روی آوریم.

پی‌نوشت‌ها:

* رئیس دانشکده مدیریت و عضو هیأت علمی دانشگاه قم

منبع:دکتر محمد زمان رستمی رئیس دانشکده مدیریت و عضو هیأت علمی دانشگاه قم (1391) خرد نامه همشهری شماره 96 کاری از گروه مجلات همشهری